میس آنیتامیس آنیتا، تا این لحظه: 11 سال و 3 ماه و 26 روز سن داره

*سفید برفی*

*روزی به دخترم خواهم گفت*

  روزي به دخترم خواهم گفت : اگر خواستي ازدواج كني با مردي ازدواج كن كه به جاي مهماني هاي احمقانه كه مردان يك طرف جمع ميشوند واز سياست وكار وفوتبال ميگويند وزنان يك طرف ديگر جمع ميشوند واز مانيكور و انواع رژيم غذايي وجك ها صحبت ميكنند:تورا به دوچرخه سواري،كوهنوردي،تئاتر.كنسرت.فيلم ديدن وشعر وكتاب خواندن.كافه رفتن وشب گردي بي هوا سفرهاي بي هوا با كوله پشتي و عكاسي ونقاشي سربه سر گذاشتن  وديوانه بازي هايي... از اين دست زند.   وانقدر به (باتوبودن)ايمان داشته باشد كه زمين وزمان وهر پشه ي  نري كه از دورو برت رد ميشود گير ندهد. به تو احساس (رفيق)بودن بدهدونه احساس(زن)بودن!!!!!!!!!! طوري كه تمام دنيا به رفاقت ورابطه...
20 شهريور 1394

*آنیتا عسلی به مهد کودک میرود*

آنیتا عسلی خیلی دوست داشتی که بری مدرسه اما مدرسه که نمیشد،به خاطر همین مامی مهناز تصمیم گرفت یه تایم کوتاه بزارت مهد،یه مهد خوب پیدا کرد و ثبت نامت  کرد،آنیتا خانم کیف باب اسفنجی دوست داشتی و مامی هم برات خرید و هر دو کلی ذوق کردیم،با بابایی هم رفتیم  وسایل مهد رو خریدیم،حالا میری مهد و مربی هم گفت که خیلی عالی بودی برای روز اول و با مربیا خوب ارتباط برقرار کردی و این خیلی خوشحالم کرد،اینم بگم لحظه ای که از بغلم جدا شدی  برای هر دومون خیلی سخت بود از بغلم نمیرفتی بغل خانم مربی اما وقتی من رفته بودم شما از مهد خوشت اومده بود و بازی کرده بودی و وقتی اومدم دنبالت خیلی از مهد راضی بودی واز من خواستی دوباره ببرمت مه...
20 شهريور 1394

*عشق باب اسفنجی*

 عشق مامان هنوزم عاشق باب اسف نجی هستش و بیرون هر وسیله ای از باب اسفنجی رو ببینه از مامانی میخواد که بخره،روزی هزار بارم کارتونشو تماشا میکنه و من و بابایی هم همه قسمتارو از حفظیم واز شبکه جم جونیور ضبط میکنیم ،البته آسون نیست اینهمه باب اسفنجی دیدن ،هیچ کارتون دیگه ای هم نمیبینی،بابایی میگه آنیتا آخرم با باب اسفنجی ازدواج میکنه و منم میگم باب اسفنجی دامادمونه اینم کلکسیونی از بعضیی از وسایل باب اسفجیت ...
20 شهريور 1394

*تقديم به فرزندم*

                                                        تقدیم به فرزندم زود بزرگ نشو مادر. کودکیت را بی حساب می خواهم و در پناهش جوانیم را ! زود بزرگ نشو فرزندم قهقهه بزن ، جیغ بکش ، گریه کن ، لوس شو ، بچگی کن ، ولی زود بزرگ نشو تمام هستی ام . آرام آرام پیش برو ، آن سوی سن وسال هیچ خبری نیست گلم. هرچه جلوتر می روی همه چیز تـندتر از تو قدم بر می دارد. حالا هنوز دنیا به پای تو نمی رسد از پاکی . الهی هرگز هم قدمش نشوی هرگز! همیشه از دنیای ما آدم بزرگ ها جلوتر باش ، یک قدم ، دو قدم ، ولی زود ...
12 شهريور 1394

*براي دختر برگ گلم*

دخترم  برگ گلم غنچه ی خوش رنگ دلم دست خود را حلقه کن بر گردنم خنده زن بر چشمهای خسته ام عشق تو آواز صبح زندگی ست مهر تو آغاز لطف و بندگی ست سر گذار بر شانه های مادرت بوسه زن بر گونه های زرد من خانه ام سبز از صدای شاد توست مادرت مست از نوازش های توست اشک های سرد خود را پاک کن گرمی قلب مرا با جان خود دمساز کن گوش بسپار به لا لای حزین مادرت خوش بخواب دیده من تا سحر، فانوس گرم و روشن است ...
10 شهريور 1394

*تعطیلات تابستونی 94*

سلام به دخمل یکی یه دونم آنیتا خانم،عزیز دلم یه سفر یه هفته ای خیلی خوب رو گذروندیم،رفتیم گرگان(آق قلا) پیش دوستای ترکمن خیلی خیلی مهمان نواز و مهربونمون،سه روز اونجا بودیم،معمولا دوسال یه با رمیریم پیش دوستای گلمون،شما باهاشون خیلی راحت بودی و خندم میگرفت از دست شما که انقدر احساس راحتی میکردی،حتی از در مهمان وارد نمیشدی،از در خودشون میرفتی،هر چی هم میخواستی بهشون میگفتی،اولین جایی بود که انقدر راحت بودی و خداییشم خیلی خانم  بودی عسلم،خیلی خوش گذروندیم،رفتیم جنگل ناهارخوران،بندر ترکمن،مرز اینچه برون یا همون مرز ترکمنستان،بهم عادت کرده بودیم و شما هم  با ماریا جون دخترشون خیلی جور شدین،اگرچه زبون همو نمیفهمیدین،ماریا ترکمنی حرف ...
10 شهريور 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به *سفید برفی* می باشد